کتاب‌خوانه

در جابه‌جایی اخیر خانه و باز کردن کارتن‌های کتاب، گفتم بد نیست چند جمله‌ای در مورد این‌که چرا از آرشیو کردن کتاب‌هام دوری می‌کنم و یا این‌که «چرا نباید کتاب‌خانه داشت؟» بنویسم. به نظرم چند دلیل وجود دارد که جز کتاب‌های مرجع و مهم را نباید نگه داشت و هرطور که شده [اعم از فروش، بخشیدن، یا قرض دادن متواتر کتاب]‌ باید از شر مابقی کتاب‌هایی که خوانده‌ایم، خلاص شویم.

ادامه…

حَوِّل حالَنا عَلی أَیِّ حالٍ

آدم ِمناسبتی‌ای نیستم. با تقویم گوگل ِخودم کار می‌کنم و با تقویم‌های مناسبتی خیلی رابطه‌ای ندارم. برای همین خیلی مناسبت‌هایی مثل عید نوروز را حواسم نیست بهشان. دور افتادگی از اخبار هم مزید بر علت شده و حتی تعطیلات کاری را بیش‌تر از همکاران و خانواده می‌شنوم. و البته این را دوست دارم. برای من مهم نیست که سال شمسی جدید شروع بشود و خودم را مجبور به خرید لباس کنم. من هر وقت نیاز به لباس جدید داشته باشم، لباس می‌خرم. هر وقت خانه نیاز به تمیز کردن و کمک من داشته باشد و خرید لازم باشد برای خانه، آن را انجام می‌دهم. این‌که چندم ماه و سال است برای انجام این‌ کارها تعیین‌کننده نیست.

اما خواستم درباره‌ی دعایی را که خیلی‌هامان موقع سال تحویل زمزمه می‌کنیم، بنویسم. این‌که از خدا می‌خواهیم حال‌مان را به بهترینِ حال‌ها تبدیل کند. چقدر جدی هستیم در مورد این دعا؟ چقدر بعد از ساعت تحویل ِسال این دعا را برای خودمان تکرار می‌کنیم؟ چقدر برای تحقق این دعا و بهتر شدن ِحال‌مان در طول سال تلاش می‌کنیم؟ دنبال این هستیم که همیشه و هر روز به سمت بهتر شدن حال‌ و روزمان حرکت کنیم؟

بی‌خبر و خوب

بعد از خواندن کتابِ پیگیر اخبار نباشید از رولف دوبلی و ترجمه‌ی عادل فردوسی‌پور و دوست عزیزم علی شهروز ستوده، به کلی خواندن اخبار را کنار گذاشتم. از هر پلتفرمی و هر منبعی. همان‌طور که دوبلی می‌گوید معتقدم اگر خبری آن‌قدر مهم باشد به گوش‌م خواهد رسید. امروز نزدیک به سه ماه است که از بی‌خبری‌ام می‌گذرد: حال‌م بسیار بهتر است، نگرانی‌ها و استرس‌هایم کمتر و البته امیدم بیش‌تر. از شنیدن خبرها حال‌م بد می‌شود. چه در تاکسی و چه در محل کار و از همکاران و غریبه‌ها. برای خودم و کتاب‌هایی که می‌خوانم بیش‌تر و با تمرکز بیش‌تری وقت می‌گذارم و ناآرامی‌های جامعه دیگر برای من مهم نیستند. هرچند این ناآرامی‌ها بیش‌تر ساخته و پرداخته‌ی رسانه است تا واقعیت موجود؛ اما باز هم اگر بتوانم کاری برای افرادی که در دایره‌ی اثرگذاری من هستند-مثل خانواده‌ام و دوستان نزدیک‌م- انجام می‌دهم. به متخصص شدن‌م در زمینه‌ی مالی می‌پردازم و برای دایره‌ی شایستگی خودم وقت می‌گذارم. می‌شود گفت تا به حال این‌قدر از بی‌خبری از اطراف‌م خوش‌حال نبوده‌ام.