هزینه‌ی لذت

اخیرا با یکی از دوستان‌م در مورد لذت صحبت می‌کردیم. می‌گفت:«توی این دنیا هر لذتی که می‌بری، باید بعدش چیزی بدی. هزینه‌ای رو و نمی‌دونم چرا خدا این‌قدر این سیستم رو این‌طور! درست کرده». من به حرف دوست‌م فکر کردم و به نظر من هم همین‌گونه است. من اسم آن را هزینه‌ی لذت یا Enjoyment Cost گذاشتم. اگر کمی با اقتصاد آشنایی داشته باشید، هزینه‌ی فرصت یا Opportunity Cost را شنیده‌اید. هزینه‌ی لذت هم چیزی است شبیه به آن. البته هر هزینه‌ی لذتی هزینه‌ی فرصتی هم دارد. هر لذتی و خوشی‌‌ای که در دنیا داریم، عمقی دارد. هرچقدر عمق روحی این لذت بیش‌تر باشد، بابت آن هزینه‌ی بیش‌تری باید پرداخت.من هزینه‌ی لذت را این‌طور تعریف می‌کنم:

هزینه و دردسر قبل یا بعد از هر لذت که مربوط به بهره بردن از آن است را هزینه‌ی لذت می‌نامم.

ازدواج شاید آرامش‌بخش‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترینِ چیزهای دنیاست؛ اما دردسرهای آن هم بسیار است. هرچه لذت بیش‌تری از ازدواج و همسر خود ببرید، دردسر بیش‌تری دارید. همچنین است فرزندآوری و ثروت.

این باعث شده من از آن‌موقع که این مفهوم در ذهن‌م شکل گرفته، قبل از رفتن به سمت هر خوشی‌ای، حساب کنم دردسرش را (علاوه بر هزینه‌ی فرصت را که عادت شدید دارم به محاسبه‌ی آن در ذهن‌م). این‌طور آن‌قدرها از خلقت و خدا و دنیا دیگر طلبکار نیستم و راحت‌تر و بهتر و با شناخت بیش‌تری از هزینه‌ها و دردسرهاش، از آن‌ها بهره می‌برم.