زندگی عمیق

بعد از این‌که کتاب عملی‌کردن دانسته‌ها از کن(ت) بلانچارد را خواندم، تصمیم گرفتم که هر کتابی را نخوانم؛ اما کتابی را که برای خواندن آن وقت می‌گذارم، چندین بار بخوانم. شعاری که همه با آن از تبلیغات گاج آشنا هستیم. مدتی بعد تصمیم گرفتم در قفسه‌های کتابم در گودریدز-تنها شبکه‌ی اجتماعی که در حال حاضر در آن عضو هستم و شاید بعدا نه- دو قفسه اضافه کنم: یکی قفسه‌ی کتاب‌هایی که برای بار دوم می‌خواهم بخوانم- که بلافاصله از قفسه‌ی کتاب‌های خوانده شد چند کتاب را برای آن کاندید کردم- و دیگری قفسه‌ای برای کتاب‌هایی که برای بار دوم خوانده‌ام. احتمالا ایجاد این زوج قفسه‌ها تا دور سوم و چهارم هم ادامه دارند.

از پادکست بی‌پلاس علی بندری هم با کتاب کار عمیق از کارل نیوپورت آشنا شدم. طول کشید تا متقاعد شوم که کتاب را بخرم و برای آن وقت بگذارم: چیزی که بعد از خواندن همان کتاب بلانچارد به آن دچار شدم و البته خیلی از آن سود کرده‌ام. نزدیک به یک ماه طول کشید تا کتاب را تماما در مترو خواندم. شاید پنج درصد خواندن‌ها مربوط به اوقاتی بود که تصمیم می‌گرفتم در محل کار برای آزادسازی ذهن‌م و یا در خانه کتاب را بخوانم.

کتاب کار عمیق از جمله‌ی آن‌ کاندیدهایی بود که در دور اول به این نتیجه رسیدم که مقداری از آن را می‌توانم عملی کنم و دو سه ماه بعد که برای خواندن دور دوم آن برگشتم، مقداری در پیاده‌سازی آن پیروز شده باشم.