وابستگی
نمیدونم دقیقا این چیزی که توی وجودم هست نسبت به اطرافم، وابستگی هست یا محبت؟ توجه هست یا تفکر عمیق؟ افسردگی هست یا آگاهی هوشمندانه؟ هرچی که هست از موقعی که بخوام از چنین وضعیتی برای همیشه جدا بشم، میترسم. از هرچی که تعلق و وابستگی هست. تجربهی دورههای کوتاه جداییهای اجباری از این تعلقات به صورت فیزیکی داشتم. پادگان یکی از اون چیزهایی هست که دست کمی از برزخ نداره؛ جز اون که کورسوی امیدی داری که برمیگردی و از حصارهای دورت رها میشی. ولی چه میکنم روزی که حصار دورم باشه و هیچ امیدی نباشه و هیچ پناهی هم نباشه؟
وقتی وابستهای، حتی توی نزدیک بودن هم دلتنگی.