اکسل رو از کجا یاد بگیرم؟

از زمانی که وارد کاله شدم، با این مسئله مواجه شدم که بلد بودن اکسل باعث می‌شه یک سر و گردن از همه‌ی مدیران در مهارت‌ها و تحلیل‌ها و در نتیجه‌ خروجی‌هام بیش‌تر باشم. اما بلد بودن اکسل به چه معناست؟ الان از هر کسی بپرسید:«اکسل بلدی؟» حتما می‌گه آره کار کردم! اما حرفه‌ای بودن در اکسل و بلد بودن تمام سوراخ و سنبه‌های اکسل، وقتی به دست میاد که شما زیر دست یک استاد درست و درمون و با برنامه پیش بری. و سعی کنی تمام اون رو به صورت کامل و جامع یاد بگیری و تمرین کنی و مسئله‌هات رو بتونی با کمترین زمان و سریع‌ترین راه حل پیش‌ ببری.

بنابراین دغدغه‌ی من در ورود به کاله یاد گرفتن اکسل بود. کلی گوگل کردم و دنبال بهترین منبع می‌گشتم. از اونجایی که انگلیسی‌م به اندازه‌ی فارسی‌م خوب نیست و وسواس زیادی روی یادگیری و درست یادگرفتن دارم، دنبال بهترین منبع فارسی هم می‌گشتم. در نهایت شرکتی رو پیدا کردم که تنها تمرکزش بر روی اکسل و آموزش اون از صفر تا ته ِاکسله! خواستم امروز اون رو به تمام کسانی که من رو می‌خونن معرفی کنم: اکسل‌پدیا جامع‌ترین دانشنامه‌ی پارسی اکسل هست که توسط مهندس سامان چراغی و حسنا خاکزاد اداره می‌شه.

من از صفر شروع کردم و تمام بسته‌های ویدئویی و کتاب‌هاشون رو خریدم و از حدود یک سال پیش دارم همه‌ش گوش میدم و تمرین می‌کنم و مسئله‌هام رو با این دوره‌ها و سایت و گروه تلگرام این شرکت حل می‌کنم.

اکسل‌پدیا رو فراموش نکنید. عالیه!

یک عمر لیز خوردن

یادم نمی‌رود که در درس «رهبری در سازمان» استاد محمدحسن علی‌پور، همیشه یک عبارت‌ تکرار می‌شد:دکتر محمدحسن علیپور

«شما از روی مفاهیم لیز می‌خورید. شما مدام در حال لیز خوردن هستید. لیز می‌خورید و به جایی گیر نمی‌کنید. از روی پدیده‌های لیز می‌خورید. و به آسانی رد می‌شوید.»

 

 

 

*این مرد ِدوست‌داشتنی!

هزینه‌ی بله گفتن!

از کودکی در گفتن ِنه به دیگران مشکل داشتم. این مسئله وقتی حادتر شد که وارد دوره‌ی تحصیلی راهنمایی و دبیرستان شدم: سمپاد به شکلی بود که می‌بایست کمتر در بین جمع باشی و بیش‌تر در بین درس‌ها و مدرسه. حتی آدم‌های مدرسه هم با این‌که خیلی رفاقت تمیزی با هم داشتند، خودشان این‌طور زندگی می‌کردند. در نهایت باعث می‌شد که خیلی اجتماعی نباشم و خیلی جاها اجتماعی بودن و با مردم زندگی کردن را یاد نگیرم!

ادامه…

ارتباطات غیر رسمی در سازمان

به نظرم ارتباطات غیر رسمی هرچند در سازمان از خشکی روابط می‌کاهند و در جاهایی باعث می‌شوند کارها راحت‌تر انجام بگیرند، اما مخصوصا در کشور ما که حسادت جزئی از فرهنگ و رفتار ماست و خیرخواهی در نهایت به ضرر افراد تمام می‌شود؛ می‌بایست بسیار کنترل شده و محافظه‌کارانه! پیش برود. دوست ندارم لغت محافظه‌کار را به کار ببرم، اما واقعیت این است. بسیار دیده‌ام که افرادی که توانایی دویدن در سازمان را ندارند، ارتباطات غیر رسمی خوبی با دونده‌های خوب سازمان برقرار می‌کنند: لبخند می‌زنند، درد و دل می‌کنند، کمک می‌گیرند، از مشکلات خود می‌گویند و بسیاری چیزهایی که حس خوب به دو طرف در رابطه بدهد. اما در موقع مناسب چنان شما را به عنوان دونده‌ی خوب ضربه فنی می‌کنند و زیرپایتان تکل می‌کنند که هرگز فکرش را هم نمی‌کنید! شاید هرگز تا پایان حضور در آن سازمان حتی گمان نکنید که چنین فردی شما را پیش مدیران بالادستی و افراد تصمیم‌گیر چگونه بد جلوه داده است.

واقعیت این است که در سازمان‌های ایرانی باید روابط غیررسمی را بسیار رسمی جلو برد! هر لحظه باید مواظب زمینی که روی آن می‌دوید باشید. هر لحظه باید مواظب حرف‌هایی که می‌زنید و حرف‌هایی که نمی‌زنید هم باشید.

تنبل‌هایی که پشت تنبلی و بی‌سوادی‌شان قایم شدند، هر از گاهی که یک دونده‌ی خوب پیدا شود، این‌گونه چهره‌ی خود را در سازمان بازسازی می‌کنند.