کتابخوانه
در جابهجایی اخیر خانه و باز کردن کارتنهای کتاب، گفتم بد نیست چند جملهای در مورد اینکه چرا از آرشیو کردن کتابهام دوری میکنم و یا اینکه «چرا نباید کتابخانه داشت؟» بنویسم. به نظرم چند دلیل وجود دارد که جز کتابهای مرجع و مهم را نباید نگه داشت و هرطور که شده [اعم از فروش، بخشیدن، یا قرض دادن متواتر کتاب] باید از شر مابقی کتابهایی که خواندهایم، خلاص شویم.
وسواس آرشیو
آرشیو کردن مخصوصا از نوع شخصی، یک بیماری وسواسگونه است که در بسیاری از زمینههایی که با اطلاعات سر و کار دارند، برای افراد پیش میآید. آرشیو جزوههای دانشگاهی، روزنامهها و مجلات، سریالهای دانلود شده، موزیک، فیلم و کتاب. تمایل به خرید و نگهداری کتابهایی که قرار نیست محل مراجعه باشند و در طول زمان از آنها استفاده شود و صرفا به دلیل یک مدل ذهنی نگهداشت چیزهای خوب در کنار هم به عنوان پشتوانه در زمان نیاز. زمانی که هیچگاه نمیرسد و اگر هم برسد فکر اینکه کتابی و منبعی داریم که برای آن زمان نگهداشتهایم، سراغ ما نمیآید. اگر هم با این فکر به آرشیو کردن روی بیاوریم که ممکن است برای اطرافیان به کار آید، با یک حساب سرانگشتی میتوانیم متوجه شویم که برای دیگران هم منفعتی ندارد. هرچند کسانی که به ساخت کتابخانه شخصی و آرشیو کردن روی میآورند، عمدتاً علاقهای به در اختیار قراردادن کتابهایشان برای استفاده دیگران ندارند. با این وسواس در کل زندگی میباید مبارزه کرد. هرچه کمتر نگه داریم و بیشتر رها کنیم، این وسواس از ما دورتر خواهد شد، تا جایی که دیگر نیاز به آرشیو کردن چیزی نمیبینیم.
توهم فهم
نگاه میکنیم به کتابهایی که در قفسه چیده شدهاند و از عناوین و تلاشهایی که برای خواندن آنها کردهایم، لذت میبریم و در نهایت این توهم به ما دست میدهد که خیلی میدانیم! خیلی میفهمیم و اینکه مگر چند نفر در دنیا هستند که اینهمه کتاب خواندهاند و کتاب دارند. غافل از اینکه آنچیزی که باعث فهم میشود، کتاب خواندن و داشتن نیست. این توهم به نظرم خیلی ناخودآگاه فعال میشود و القاء در طول زمان باعث میشود این توهم به باور تبدیل شود. نگذاریم توهمهایمان، باورها و شناختمان نسبت به خودمان را ایجاد کنند. در اینصورت ارتباطمان با واقعیت خودمان قطع خواهد شد.
گمان خردمندی
دیگران با دیدن قفسههای شخصی کتابهامان در مورد ما چه فکر میکنند؟ از فرزندان گرفته تا مهمانان و دوستان؟ شاید کسی مثل همسرمان شناخت خیلی دقیقی در طی یک زندگی نسبتا طولانی از ما پیدا کرده باشند، اما فرزندانمان و سایر افراد این شناخت را در طول زمان از ما پیدا میکنند. اینطور در ذهن آنها شکل میگیرد که ما خردمندیم، چون همنشین کتابها هستیم. و وای از اینکه همنشین درست کتابهاین درست نبوده باشیم و خردمندی را طور دیگری برای افراد تعریف کنیم. نگذاریم سطح خردمندیمان از مسیری جز رفتار و کردار واقعیمان در افراد شکل بگیرد.
فضای فیزیکی
چقدر بابت فضای فیزیکی کتابخانهای شخصی باید هزینه متحمل شویم؟ جابهجاییها و تمیزکردنها و اشغال فضا، از جمله هزینههایی است که در طول زمان با انباشت کتابهای بیشتر، شیب مثبتی دارند. اقتصادی هم اگر نگاه کنیم، به صرفه نیست که گوشهای از فضای زندگیمان را که میتواند با وسیله و یا تزئین دیگری که حالِ زندگی و روزمان را بهتر میکند، با مشتی کاغذ که در بهترین حالت برای گرمکردن شومینه در زمستان به کار میآیند، جایگزین کنیم.