حتی فکر اینکه به گذشته برگردیم و دوباره آن را تصحیح کنیم، محال و احمقانه است. اما گاهی برای اینکه برگردیم و ببینیم کارهایی که کردیم، چه اثر و نتیجهای گذاشتهاند و موقعیتی که داریم، چگونه متأثر از تصمیمات گذشته است؛ نیاز است که برگردیم و بازنگری کنیم.
نوشتن دربارهی قرآن، آن هم توسط کسی که نه احاطهای دارد به آن و نه مجری آن حتی در زندگی شخصی خودش است، شاید بیهوده به نظر برسد. اما من فکر میکنم به اشتراک گذاشتن چیزهایی که در ذهنم هست که ناشی از تجربه و آموزش و زندگیام است، ممکن است به کسی که وضعیت مشابهی دارد، کمک کند. از اینرو تصمیم گرفتم در مورد قرآن بنویسم.
برای هرکس از یک دورهی زندگی معمولا خاطرات خاصی به ذهن میماند. برای من تجربهی شاگردی کلاس رهبری در سازمان دکتر علیپور در سازمان مدیریت صنعتی، خاطرات فراوانی دارد که باعث میشود نسبت به این دورهی زندگی آنقدرها هم پشیمان نباشم.
خیلی طول کشید تا تصمیم گرفتم برای همیشه یک جایی برای نوشتن و انتشار عمومی داشته باشم. شاید از هر دری سخنی! ولی دوست دارم بنویسم و راجع به اتفاقات اطرافم حرف بزنم. شاید بخشی از آنها انتقال تجربه باشد و بخشی هم نوشتن برای خالی شدن!