منبر اول

از طرف یک نیمه افسرده‌ی ۳۴ ساله به شمایی که یا هنوز در میانه نوجوانی قرار داری، یا دانشجو شدی و مجردی، و یا متأهلی و فرزند نداری، چند نصیحت دارم. می‌دونم خسته‌ای از نصیحت شنیدن. ما هم در اون موقعیت‌هایی که گفتم و شما در اون هستی، گوش‌مون به هیچ‌کس بدهکار نبود. کی ضرر کرد؟ بعد از دو دهه از همون میانه نوجوانی، دارم ضرر رو توی آینه می‌بینم.
خلاصه اگر حوصله داری:
۱. اول از همه، بدن‌ت رو جدی بگیر. سالم بودن‌ش رو. حتی اگر معلولیتی داری، فرایند زندگی‌ت رو سالم کن. الان نتیجه‌ی سالم زندگی‌نکردن رو نمی‌بینی. ما هم نمی‌دیدیم. مریضی رو برای دیگران می‌دیدیم. دنیا اینطوریه که نتایج با تأخیر ظاهر می‌شن. اما سرطان، یا اختلال در کارکرد کبد، یا دیابت، یا ام‌اس، خیلی زودتر از چیزی که فکر می‌کنی اتفاق می‌افته. غافل‌گیرت می‌کنه بین همه‌ی برنامه‌ها و آرزوها و شیب مثبت تلاش‌هات. فکر می‌کنیم بیماری برای ۶۵ سال به اون‌طرفه و اصلا کی گفته که ما زنده می‌مونیم اونقدر؟ و باور به این مزخرفات عرض عمرم مهمه و طول‌ش مهم نیست و می‌خوام حال کنم الان رو(اگر عمری بود، توی منبر بعدی می‌گم چرا این مزخرفه). این سالم بودن، از ورزش شروع نمی‌شه، از تغذیه شروع می‌شه. از نظارت بر چیزی که وارد معده و ریه‌هات می‌شه. این ورودی‌ها اثر مستقیم روی مغزت می‌گذاره. روز و زندگی و روزگار تو رو همین‌ها می‌سازن. اخلاق‌ت، نگاه‌ت به دنیا، روحیه‌ی برخوردت با مسائل و مشکلات و حتی شادی‌ها و خوش‌حالی‌هات. اگر هرچیزی بخوری، هرچیزی که پیش بیاد رو مجبوری تحمل کنی. چه روحی، چه جسمی. و از یه جایی به بعد(همون‌جایی که غافل‌گیر شدی) دیگه راه برگشتی نیست. درمانی نیست. فقط می‌تونی کنترل کنی. و کنترل این‌قدر انرژی ازت می‌گیره که همون کنترل رو هم رها خواهی کرد. مثل همه‌ی آدم‌هایی که از پرهیزهای ناشی از سیر درمانی خسته می‌شن. یا از کنترل‌های ناشی از رژیم‌های اجباری. خودت رو کنترل کن؛ قبل از این‌که مجبور بشی برای زنده موندن کنترل‌ت کنن.

برای عباسِ معروفی

عباسِ معروفی با آن قلم دوست‌داشتنی و شگفت‌انگیز، امروز درگذشت. عصرهای تابستانی که محو شده بودم در تنهاییِ خودم و سمفونی مردگان، اولین رویارویی من با این قلم بود. معروفی آدم را مسحور می‌کرد. از گوشه و کنار هم از رفقایش در ایران چیزهایی شنیده بودم از زندگی شخصی‌اش، حال و روزش و تنگناهایی که باعث شد برود. حتی شنیدم که بالاترین مقام اجرایی جلوگیری کرده از این محدودیت‌ها، اما پایین‌دستی‌ها دوست نداشتند قلم عباس معروفی را.

عباس معروفی تماما مخصوص

بعدتر دوستی داشتم که صاحبکار و کارفرمای دوران دانشجویی و بی‌پولی‌ام بود و عباس معروفی را در آلمان ملاقات کرده بود؛ تماما مخصوص را برای من از فروشگاه هدایت هدیه گرفته بود. معروفی در دست‌نوشته‌اش در آغاز کتاب نوشته بود:«رمان بازی‌های هفت سالِ من. با سلام و احترام، تقدیم به کمیل عزیز، که دوست شیداست».

کپی‌رایت سایت و هرجای دیگری که متعلق به من باشد را از او به عاریت گرفتم. «هیچ ساعتی دقیق نیست و هیچ‌چیز مالِ خودِ آدم نیست. جز چیزهایی که آدم به آن‌ها دل‌بستگی دارد. بعد یکی‌یکی آن‌ها را از آدم می‌گیرند». این غمگین‌ترین و واقعی‌ترین عبارتی‌ست که در زندگی‌ام همیشه همراه‌م بوده است.

روح‌ت شاد عباسِ معروفی.

زیست در تلگرام

با وجود این‌که تلگرام فیلتر شده، اما هنوز از بین پیام‌رسان‌هایی که فارسی‌زبان‌ها استفاده می‌کنن، حذف نشده و با توجه به امکاناتی که در هر به‌روزرسانی بهش اضافه می‌شه، نیاز جدیدی رو رفع می‌کنه که در حوزه‌ی تولید محتوای وب فارسی باعث می‌شه محتوا سریع‌تر و بی‌دردسرتر به مخاطب برسه. تلگرام شده جزئی از زندگی در فضای مجازی ما و من چند تا نکته به نظرم می‌رسه در مورد این‌که زندگی ‌در تلگرام چطوری بهتره. و چه چیزایی می‌بینم که به نظرم خوب نیست الان اوضاع‌شون. چه برای کسانی که محتوا تولید می‌کنن، چه برای کاربرها. امیدوارم مفید باشن.

ادامه…

زخم‌‌های عمیق

خیلی وقت‌ها فکر می‌کنیم که دلایل رفتار دیگران رو می‌دونیم و با سنجه‌های خودمون با اون رفتارها برخورد می‌کنیم و تحلیل می‌کنیم و در نهایت قضاوت شکل می‌گیره در ذهن ما نسبت به اون رفتارها و جمع چند قضاوت، قضاوت کلی نسبت به شخصیت فرد رو شکل میده. جالبه که در این جمع‌بندی، عمدتاً رفتارهایی که با همون سنجه‌های شخصی ما حتی خوب حساب می‌شن، نقش پررنگی ندارن؛ هرچند تعدادشون زیاد باشه.

حالا فرض کنید این قضاوت رو به طرف مقابل منتقل کنید و حتی لحن ملایمی هم داشته باشید. نتیجه اینه که فرد حرف‌های شما رو نمی‌شنوه؛ چون سنجه‌های اون چیز دیگریست. نگاه اون به رفتارها و زندگی تفاوت داره با شما. و احتمالا بعد از اون هم کمتر شما رو خواهد شنید. این در حالتی هست که لحن شما ملایم باشه، که خودمون هم می‌دونیم معمولا این‌طور نیست.

از این می‌گذرم که لحن تند شما در انتقال این قضاوت، چقدر می‌تونه روی رابطه شما با طرف مقابل اثرِ منفیِ عمیقِ بلندمدت بگذاره.

دوری کنیم از این اثرگذاری.

حرف، بادِ هوا نیست.

با حرف:

دو نفر که بهم مَحرم نیستن، مَحرم می‌شن.

دو نفر که با هم هستن، جدا می‌شن.

یه نفر توی دادگاه حُکم می‌گیره.

یه نفر صندلی اعدام از زیرِ پاش رها می‌شه.

یه نفر امیدوار می‌شه، یه نفر نا امید.

یه نفر بارقه‌های علاقه توش جرقه می‌زنه.

یه نفر توی دل‌ش آتیش می‌گیره، یه نفر سرد می‌شه.

یه نفر حس خُرد شدن شخصیت‌ش بهش دست میده.

و با حرف، یه نفر؛ دیگه تمایلی نداره توی چشماتون نگاه هم بکنه.

مواظب حرف زدن‌(م)ون باشیم. مواظب کلمات. کلمه چیست؟

*از اتفاق دیروز، از حرف‌هایی که حس می‌کردم گوشه‌ی رینگ‌م و یکی پس از دیگری مثل مشتی میاد توی صورت‌م، با همه‌ی ناراحتی و دل‌شکستگی‌م، یک نتیجه گرفتم: هر حرفی رو که توی ذهن‌م میاد به دیگران نزنم. به اونایی که دوست‌شون دارم مخصوصا. که حرفی که از دهان درآمد، تیری است که دیگر به کمان باز نمی‌گردد؛ حتی اگه به هدف نخوره.